آلبالوی کوچولوی من و بابا

دعا کن دعا

سلام عزیزم یه خبر بد دارم برات. بابا بزرگت ،بابولی هوشنگ بیمارستانه.امروز حالش بد شد و الانم توی ccuهست .ازت یه خواهش دارم .حالا که تو هنوز اونجایی جای من به تمام فرشته ها التماس کن که از خدا بخوان تا بابولی هوشنگ تو رو ندیده و لذت در آغوش کشیدن تو رو نچشیده و به بزرگترین آرزوش نرسیده از پیش ما نره. همین امشب که شب عزیزی هم هست تو پیش منو خدای من واسطه شو فرشته کوچولوی من . ...
30 مرداد 1390

استرس برای چی؟؟؟؟

سلام مامانی زیاد حالم خوب نیست تا دو ساعت دیگه باید برم پیش خانم دکتر اما نمیدونم چرا الکی استرس دارم البته در حد زیاد. یه جوریم که زیاد هم جور خوبی نیست اونم باز نمیدونم چرا!!!!!!!! راستی رفتم دکتر معده داروهامو عوض کرد.خیلی قویترن .این چند روزه هم خدارو شکر درد نداشتم یعنی میشه با همین داروها خوب شم ؟؟؟؟ خیلی هم رژیمم رو رعایت میکنم.باید آخر شهریور دوباره برم پیش دکترم. اما چرا الان اینجوریم؟؟؟ دعا کن شب که برگشتم با خبرای خوب برگردم  و این استرس لعنتی ازم دور شده باشه. هزارتا فکر تو سرمه: اگه فولیکول خوب نداشته باشم؟ اگه ویروسه غیرفعال نشده باشه؟اگه معده ام دیرتر خوب شه؟ اصلا اگه یه عالمه طول بکشه تا باردار شم ؟؟ ووواااا...
16 مرداد 1390

اندر ادامه آزمایشات

سلام گل مامان عزیزم بالاخره جواب آزمایشامون حاضر شد و رفتیم پیش خانم دکتر. خدا رو شکر باباییت مشکلی نداشت. منهم کلا خوب بودم مثلا به قول خانم دکتر برعکس اکثر خانمها نه تنها کم خونی ندارم بلکه یه مقدار هم خونم غلیظه اما مسیله خاصی نیست.آهن و بقیه چیزام هم خوب بود.فقط یه ویروسی توی بدنم هست که باید اون اول deactive شه،خانم دکتر بازم برام آزمایش نوشت که همون روز دادم . ضمنا معده ام هم باید خوب خوب شه چون تو سه ماهه اول فقط شربت آلمینیوم ام جی و بعد هم فقط رانیتیدین میتونم مصرف کنم .منهم که این دو تا هیچ تاثیری روم نداره .دو شنبه وقت دکتر معده دارم باید بهش بگم اگه میشه درمان رو سنگین تر کنه که تا دو ماه دیگه مشکلی نداشته باشم. ...
8 مرداد 1390
1